عملیاتها و روشهای آنی و فیالبداهه
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
در فوریه سال 1953 اسپندر که در سینسیناتی تدریس میکرد، نامهای از جوسلسون دریافت داشت که از او دعوت مینمود به پاریس برود تا درباره «نسخه انگلیسی پروفس» صحبت کنند. اسپندر در جریان کار کریستول قرار گرفت:
«در یک سفر سریع به پاریس که چند هفته پیش انجام دادم زمان زیادی را صرف بحث در مورد این موضوع با مایک جوسلسون، فرانسوا بوندی و مل لاسکی کردم؛ علاوه بر این من و جوسلسون برای یک روز به لندن رفتیم تا با واربورگ و فایول درباره موضوع صحبت کنیم».
اندکی قبل از این دیدار، دونوفویل و جوسلسون دوباره با وودهاوس دیدار کرده بودند.
آنها به توافق رسیدند که یک «قرارداد انتشار»1 [با فردریک واربورگ] منعقد کنند که به موجب آن فردریک واربورگ، ناشر اُرول، نام شرکت خود را به مجله عاریه بدهد.
در نامهای از جوسلسون به واربورگ، او تأیید کرد که کنگره «مسئولیت کامل پرداخت سریع تمام صورتحسابهای ارائهشده در ارتباط با تولید و توزیع اینکانتر2» و هرگونه اتهامافکنی3 را برعهده گیرد.
جوسلسون برای واربورگ روشن کرد که «نه او و نه شرکتش هیچ نفوذی بر قسمت تحریریه مجله نخواهند داشت».
در زمان دیدار دومشان، وودهاوس و دونوفویل روابط دوستانه مستحکمی برقرار کردند.
سوابق و افتخارات دو نوفویل کمتر از وودهاوس نبود. او در لندن متولد شده و قبل از اینکه خبرنگار رویترز شود، در نیو کالج و هاروارد تحصیل کرده بود.
وودهاوس به یاد آورد: «روابط ما بسیار دوستانه بود و دیدگاههای مشترکی داشتیم». و اضافه کرد: «من همیشه روابط بسیار خوبی با همکاران آمریکایی خود داشتم به شرطی که دیوانه نباشند».
او این را با لحنی گفت که نشان میداد بسیاری از آنها دیوانه بودند. «هر وقت لَری4 به لندن میآمد من با او ملاقات میکردم. یا وقتی من به واشنگتن میرفتم او را در آنجا همراه با آدمی که در واشنگتن داشتم یعنی آدام داتسون، میدیدم».
این دو، قرار بود، در طی چند سال آینده مرتباً با هم دیدار کنند تا این که دو نوفویل به آمریکا برگشت و وودهاس هم مدیر مؤسسه سلطنتی امور بینالملل شد.
از آنجایی که این تنها ایستگاهی بود که مسئولیت آنها همپوشانی داشت، دو نوفویل و وودهاوس در کلوپ سلطنتی اتومبیل بر سر «عملیاتها و روشهایی» که باید در «اینکانتر» به کار گرفته شود و به طور کلی «عملیات بریتانیا» به بحث و گفتوگو پرداختند.
در ابتدا منظور از «عملیاتها و روشها» همان هموار ساختن «جریان نقدینگی و خط تماس» به نظر میآمد! این توصیفی بود که وودهاوس از عملیاتها و روشها داشت.
دو نوفویل بعدها توضیح داد: مواظب باشید! فکر نکنید در آن ایام برای هر چیزی برنامه و سازوکاری تعریف شده بود، همه چیز آنی و فیالبداهه انجام شد. شخصی که آمد تا در کارهای آنی کمک کند و بین MI6 و کنگره آزادی فرهنگی در رفت و آمد باشد، مالکوم موگریج بود. موگریج از آن ایام که به عنوان پسر به همراه پدر [سرود] «پرچم سرخ» را از روی سکوی حزب کارگر در «کرویدون» (جنوب لندن) خوانده بود، سفر دور و درازی داشت.5
کتاب «زمستان در مسکو» (۱۹۳۳) او که در هم شکستن مدینه فاضله روسیاش را نشان میداد، یکی از اولین افشاگریها از افسانه شوروی بود که چپ نوشته و نقطه آغاز تحول سیاسی و تبدیل او به عامل MI6
بود.
پانوشتها:
1- Publishing Deal در قرارداد انتشار کتاب و یا آهنگ، خالق اثر حق انتشار اثر خود را به یک انتشارات واگذار میکند و در عوض از او پول دریافت میکند (سهم نویسنده میتواند بر اساس میزان فروش اثر تعیین شود و نویسنده درصدی از کتابهای به فروش رفته را دریافت کنند و یا از همان ابتدا بر سر قیمت اثر توافق کنند). استفاده از نام و ظرفیت انتشارات باعث فروش و دیده شدن بیشتر اثر میشود. و نویسنده و یا ترانهسرا (و البته) از این معامله سود میبرد. اما گویا در این معامله (قرارداد انتشار مجله) علاوه بر ارائه محتوا، به انتشارات، پول هم واریز میشد و هدف صرفا استفاده از اسم مجله و دیده شدن بیشتر مطالب (و نه سود مادی) بوده است.
2- Encounter
3- Libel مطلب کذب، افترا، توهین
4- لورنس دو نوفویل
5- موگریج در ۲۰ سالگی جذب کمونیسم شد و در دهه ۱۹۳۰ برای زندگی به شوروی رفت و این تجربه از او یک ضد کمونیست ساخت. پدر موگریج، هنری (معروف به اچ تی موگریج)، به عنوان مشاور حزب کارگر در دولت محلی کرویدون، در جنوب لندن خدمت میکرد.